جدول جو
جدول جو

معنی سائح هروی - جستجوی لغت در جدول جو

سائح هروی(ءِ)
علی بن ابی بکر بن علی هروی مکنی به ابوالحسن و مشهور بسائح، در موصل متولد شده و در حلب اقامت داشته و بسال 611 هجری قمری در همان شهر وفات یافته است. علی بن ابی بکر سفرهای زیادی کرده و بهمین مناسبت بسائح شهرت یافته است. ازتألیفات اوست: الاشارات فی معرفه الزیارات. الخطب هرویه. (ابن خلکان ج 1 ص 377) (ریحانه الادب ج 2 ص 146)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ حِ هََ رَ)
احمد بن بارح. محدث بوده است. (منتهی الارب). در قرون نخست اسلام، محدث بودن نشانه ای از علم، دیانت، و تعهد علمی بود. این افراد با طی کردن سفرهای طولانی برای شنیدن یک حدیث از راوی معتبر، نشان دادند که حفظ و انتقال سنت پیامبر برایشان امری حیاتی است. به همین دلیل است که کتب معتبر حدیثی با وسواس علمی فراوان تدوین شده اند و محدثان در این مسیر، سنگ بنای این علوم را بنا نهادند.
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
رکن الدین هروی (مولانا...). در دانشمندی از علمای عصر ممتاز و به حضور طغاتیمورخان امام نماز بود، و بعد نجات از اعتراض تیمورخان جانب شیراز شتافت و به ملازمت بارگاه امیر مظفر شاه شجاع اختصاص یافت و در سنۀ خمس و ستین و سبعمائه (765 هجری قمری) صائن روحش از صیانت جسم رو برتافت. آنگاه که طغاتیمور به موجبی از وی برآشفته و مقید و مسجونش فرمود این رباعی را ذریعۀ استخلاص خود کرد:
در حضرت شاه چون قوی شد رایم
گفتم که رکاب را ز زر فرمایم
آهن چو شنید این حکایت از من
در تاب شد و حلقه بزد بر پایم.
و هم از اوست:
گویم آیین وفا در مردم عالم کم است
باز میگویم که شاید بوده باشد، عالم است.
(صبح گلشن ص 245).
وی از مقربین طغاتیمورخان و مدرس و معلم او بود و منصب پیشنمازی به وی مفوض گردید. روزی کسی اندازۀ فهم و علم تیمورخان را از وی پرسید، گفت: تعلیم علم به خان یعنی کاروانسرا بهتر از تعلیم این خان است. تیمورخان این سخن از پس پرده بشنید و فرمود وی را به زندان کنند، پس از مدتی با آن بند گران که بر پای داشت خود را به سر راه تیمورخان رسانید و اظهار عجزکرد، خان گفت بدیههً حسب الحال خود بگوی تا ترا ببخشم. رکن الدین گفت:
در خدمت شاه چون قوی شد رایم
گفتم که رکاب را ز زر فرمایم
آهن چو شنید این حکایت از من
در تاب فتاد وحلقه زد بر پایم.
خان امر داد بند از پایش برداشتند و او به شیراز رفته در خدمت شاه شجاع امیر مظفر درآمد. و در سال 765 هجری قمری درگذشت. (ریحانهالادب ج 2 ص 410)
لغت نامه دهخدا